یـا امیر المومنین حیدر کرار (ع
ای نگاهت دوای هـــــر دردی **** آرزو می كنم كه بـــــــرگردی كاش من باخبر شـــوم روزی **** لحظه ای بر دلم گــــذر كردی زنده ام من به عشق دیدارت **** بسته جانم به روی زیبــــایت منتـــــظر مانده چشم گریانم **** پس كجایی؟ دلم به قربــانت مثل مهتاب و آسمان هستی **** آفتابی ، تو مهربـــان هستی با تو معنای عشق كامل شد **** یار و مولای عاشقان هستی جمعه ها دل كه بیقرارت شد **** تا سحر چشم انتـــظارت شد اشكها ریختم شبـــــــانگاهان **** چون امیدم به نوبــــهارت شد ای كه بر درد و غم دوا هستی **** نور عشقی و با وفـــا هستی بی تو طاقت ندارد این دل **** بیا صبر تا كی كنم؟ كجا هستی؟ ای دل شیدای ما گرم تمنای تو **** کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو گرچه نهانی ز چشم دل نبود نا امید می رسد آخر به هم چشم من و پای تو امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد ... زنان و فرزندان حضرت جواد (ع ) و 4 دختر نوشته اند بدین شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3- ابواحمد حسین 4- ابوموسی عمران 5- فاطمه 6- خدیجه 7- ام کلثوم 8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت. قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است . آیت الله بهجت: چهل روز مانده به محرم چله ی گناه نکردن بگیرید. تاسوز دل و اشک چشمانتان برای سید الشهدا فراوان گردد. از سال ها قبل همه می دانستند که فرزندی به نام مهدی از اهل بیت پیامبر (علیه السلام ) به دنیا خواهد آمد. وقتی رسول خدا نام دوازده امام رابرای مردم بیان می کرد. به آن ها فرمود: آخرین امام که نامش مهدی است. با ظالمان مبارزه می کند و حکومت های ستمگر را از بین می برد. دشمنان اهل بیت که این مطلب را می دانستند. خانه ی امام حسن عسکری (ع) را زیر نظر داشتند تا اگر نوزاد پسری متولد شد او را به قتل برسانند" اما خدا حضرت مهدی علیه السلام رااز شر آنان حفظ کرد. آن حضرت در سحرگاه نیمه گاه شعبان به دنیا آمد و ماموران حکومت نیز از تولد او خبر دار نشدند.امام حسن عسکری (ع) به جز یاران بسیار نزدیک خود کسی دیگر را از این ماجرا مطلع نساخت. پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) امام مهدی به فرمان خداوند از چشم مردم جهان پنهان شد. تا هر زمان که خدا بخواهد و مردم آمادگی داشته باشند. قیام کند و جهان را پر از نیکی و عدالت سازد.
پیامبر اکرم(ص): در زمان حکومت امام مهدی (عج)، اهل زمین و آسمان و حتی پرندگان در هوا خشنودند. ************************************* پیامبر اکرم(ص): از نشانه های امام مهدی (عج) این است که با فقران مهربان است. ************************************* رسول الله(ص): هنگام (ظهور) حضرت عیسی فرود می آید و پشت سر امام مهدی (عج) نماز می گذارد. ***************************************** حضرت محمد(ص): در زمان امام مهدی (عج) باران های فراوانی بر مردم می بارد. پیامبر رحمت حضرت خاتم الانبیاء (ص) در شرایطی مبعوث به رسالت شد که بشریت از تعلیمات پیامبران الهی فاصله گرفته بود؛ لذا کار رسول گرامی اسلام بسیار سخت و طالقت فرسا بود و کمتر کسی حاضر می شد در کنار حضرت محمد (ص) قرار گیرد و در برابر بت پرستان و سران قریش بایستد . اولین کسی که جان بر کف ، دعوت پیامبر (ص) را از جان و دل لبیک گفت پسر عمویش علی (ع) بود که نوجوانی شجاع و دلیر بود و در دامان پر مهر پیامبر (ص) تربیت شده و رشد کرده بود . هنگامی که پیامبر (ص) در دوران غربت اسلام ، مردم مکه را به اسلام دعوت می کرد و آنان را از پرستش بتان باز می داشت ، کفّار و بت پرستان نمی پذیرفتند و بچه ها را وادار می کردند که حضرت را اذیت و به طرف او سنگ پرتاب کنند . حضرت علی (ع) که خود نیز در سنین کودکی و نوجوانی بود به دفاع از پیامبر (ص) می پرداخت و به این بچه های بی تربیت حمله می کرد و آنان را می گرفت و سرهای آنان را به هم می کوبید و می گفت : دیگر مزاحم پیامبر (ص) نشوید . گویی مأموریت حفاظت و یاری پیامبر (ص) از همان اوان طفولیت به حضرت علی (ع) سپرده شده بود . یاری علی (ع) برای پیامبر (ص) تعیین کننده بود و نقش مهمی در انجام دعوت و رسالت آن حضرت داشت . منبع: بنت الزهرا مدارک شهادت حضرت زهرا (س) در کتب اهل سنت
مانند ابن قتيبه، ابن شهر آشوب، شهرستاني، ذهبي، عمر رضا کحاله، يعقوبي، بلاذري، ابن ابي الحديد و شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي آمده است که در این مجال مروری بر آنها خواهیم داشت. ظلم و ستم در حق تنها بازمانده رسول خدا (ص)، حضرت زهرا (س) و شهادت آن بانوي يگانه، حقيقتي غير قابل انکار و از مسلمات تاريخ اسلام است. به گونه اي که هيچ فردي را ياراي انکار و رد آن نيست، چرا که مورخان و محدثان عامه و خاصه علی رغم فشارها و محدوديت هايي که در طول تاريخ همواره متوجه ايشان بوده است، باز هم به گونه هاي مختلف و بيان هاي گوناگون به آن پرداخته اند به طوري که هر انسان محقق و بدون تعصب با مراجعه به مصادرِ متقن و منابعِ دست اول مسلمانان، اعم از شيعه و سني آن را خواهد يافت. در اين مختصر برآنيم تا با آوردن چند نمونه از تصريحات علما و بزرگان اهل سنت، از هر گونه استبعاد و رد کردن اين وقايع تلخ تاريخي، و هرگونه شبه افکني در ميان جوانان جلوگيري کنيم. ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيب دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته سال 276 هجري، در کتاب خود بنام الامامة والسياسة جلد اول صفحه 12، چاپ سوم، 2 جلد در يک مجلد، تحت عنوان کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت: همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها ـ که در خانه علي جمع شده بودند ـ فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که هيزم حاضر کنيد و خطاب به اهل خانه گفت: «قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم.» شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟! عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم. پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه رفته واز او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه به آنها اجازه ورود نداد، ناچار نزد علي آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه وارد کرد. پس همين که آن دو نزد فاطمه نشستند، فاطمه صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکر شروع به سخن کرده و گفت: اي حبيبه رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب درآورديم؟ فاطمه گفت: چه مي شود تو را، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد ارث نبريم! سپس فاطمه گفت: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟ عمر و ابوبکر گفتند: آري. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت: «رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر شنيديم. فاطمه گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد. در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه گفت: به خدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد. ابن شهر آشوب سروي (درگذشته سال 588هجري) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحه 132 از کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه (س) چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: حسن ،حسين، زينب، ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه قنفذ کشته شد. لازم به تذکر است که در چاپهاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است: پس علي داراي چند فرزند شد به نامهاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا(ص) بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي به هلاکت رسيد! ذهبي مورخ مشهور (در گذشته سال 748هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان» جلد اول صفحه 268، شماره 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند مي گويد: «محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است: «بدون شک عمر چنان لگدي به فاطمه (س) زد که محسن از او سقط شد». در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بيروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلي الله عليه وآله با ذکر سند مي گويد: تا آنکه ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابيطالب(ع) جمع شده بودندٰ مانند عباس و زبير و سعد بن عباده سراغ گرفت، و آنها در خانه فاطمه(س) از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را به سوي آنان فرستاد. عمر روانه منزل فاطمه شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم. شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه عمر)، در اين خانه فاطمه است! عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم! تحت عنوان «ايام ابي بکر» (دوران حکومتي ابوبکر) نقل مي کند: زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه پيامبر حالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم... اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: اي کاش قلاده خلافت را به گردن نينداخته بودم.... اي کاش خانه فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند. احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته سال 279 هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحه 586 تحت عنوان «امر السقيفة» (گزارشي از سقيفه) حديث شماره 1184 مي گويد: ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي(ع) به دنبال وي فرستاد، پس علي(ع) بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه ي خانه ي علي عليه السلام شد. فاطمه(ع) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت: آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود. حديث شماره 1188 از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن! پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت: اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد! صفحه 16 و 17 تحت عنوان ايراد کلام أبي المعالي الجويني في أمر الصحابه و الرد عليه(نقل اعتراضات أبي المعالي جويني در امور صحابه و رد برآن) مي گويد: اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد به خاطر حفظ نظام اسلام و به خاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين بر مي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که: همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلملنان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه به خاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود. در کتاب العقد الفريد، جلد 4 صفحه 260 چنين مي نويسد: علي و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند تا اينکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون کند، و به او گفت اگر بيرون نيامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداري آتش به سوي خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در اين هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: اي فرزند خطاب آمده اي خانه ما را بسوزاني! عمر گفت: بلي، مگر اينکه شما نيز آن کنيد که امت کردند (بيعت با ابوبکر) « إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا. » على (علیه السلام) دروازه ایمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است. عاشـورا دهمین روز ماه محرم از سال 61 هجری قمری ، روز مقدس ما مسلمانان است. شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که در این روز حسین بن علی امام سوم ما شیعیان و یاران وی در رویداد کـربلا در جنگ با لشکر عمر سعد کشته شدند. شیعیان در این روز سوگواری میکنند. اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی میدانند که حضرت موسی کلیم الله پیامبر بزرگ دیگر خداوند دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند و این روز را گرامی و روزه گرفتن در این روز را مکروه میدانند.. . . مسئله قابل توجه همه مسلمانان . . اهل سنت روزی که موسی نبی دریای سرخ را شکافت و خود و پیروانش از آن عبور کردن را گرامی میدارند ولی کشته شدن پسر پیامبر خودشان را گرامی نمیدارند.. پس چگونه است که خود پیامبر را قبول دارند ولی فرمایش صریح آن جناب را قبول ندارند که بارها میفرمود" . . الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة . . همانا حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است؟!! قال الله عز وجل : یا محمد اقراء علی علی بن ابی طالب امیر المومنین فما سمیت بهذا احدا قبله ولا اسمی باحدا بعده ای محمد علی ابن ابی طالب را امیر المومنین بخوان . قبل از او این نام را به کسی نگذارده و بعد از او به کسی نامگذاری نخواهم نمود. ولایت علی ما خلقت النار اگر مردم بر ولایت علی (ع) می پیوستند آتش جهنم را خلق نمی کردم قال الله عز وجل : قد جعلت علیا علما فمن تبعه کان هادیا به تحقیق علی (ع) را علم ( نشانه هدایت ) قرار داده ام که پیرو او هدایت می یابد. قال الله عز وجل : یا محمد بک و به و بالائمه من ولده ارحم عبادی و امانی ای محمد به واسطه تو وعلی و امامانی که از فرزندان تو هستند به بندگانم رحم می کنم جنتی بارکوا علی ابن ابی طالب حبیب محمد وفاطمه بنت محمد فقد بارکت علیهما آگاه باشید ای فرشتگان و ساکنان بهشتم ! به تحقیق من علی حبیب محمد و فاطمه دختر محمد را مجد و عظمت دادم و شما پیوسته نسبت به ایشان در این راستا باشید. به یقام دینی و تنفذ احکامی بواسطه علی (ع) دین و دستوراتم بپا می شود قال الله تبارک و تعالی : به اوحی عبادی و بلادی بواسطه علی (ع) بندگانم و سرزمین های خودم را احیا می کنم. به یمیز حزب الشیطان من حزبی بواسطه علی (ع) حزب شیطان از حزب خودم مشخص می شود. به اجعل کلمه الذین کفروا السفلی و کلمتی العلیا بواسطه علی (ع) وجود کافران و آثارشان را پست و آنچه را مربوط به من است ولا قرار می دهم. قال الله تبارک و تعالی : لولا علی ما خلقت جنتی اگر علی (ع) نبود بهشتم را نمی آفریدم قال الله تبارک و تعالی : ان علیا امام الاولیاء بطور یقین علی امام دوستان درگاه الهی است قال الله تبارک و تعالی : لا اله الا الله محمد رسول الله و نبی الرحمه و علی مقیم الحجه محمودی جز الله نیست ؛ محمد رسول خدا و پیامبر رحمت و علی (ع) بر پا کننده حجت است
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود. حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت. حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است. فرزندان آن حضرت را 4 پسر
مقدمه :
ادامه مطلب
در همان کتاب جلد 1 صفحه 13 با ذکر سند مي گويد: ...
عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت،
يعقوبي در تاريخ خود جلد دوم صفحه 137 چاپ بيروت
بلاذري در همان کتاب، صفحه 587،
ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود جلد بيستم
شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي
قال الله عز وجل : لو اجتمع الناس کلهم علی
قال الله تبارک و تعالی : الا یا ملائکتی و سکان
قال الله تبارک و تعالی :
قال الله تبارک و تعالی :
By Ashoora.ir & Night Skin